محل تبلیغات شما



شوق دیدار تو را دارم نمی آیی چرا؟ مثل باران ، تند میبارم نمی آیی چرا؟ خسته ام از درد ، از آهنگ های بیکلام خسته از آهنگ گیتارم نمی آیی چرا غرق در کابوس میمانم مجال خواب نیست من چرا تا صبح بیدارم؟ نمی آیی چرا؟ ای دوای درد قلبم، خسته ام از زندگی بی تو در بستر گرفتارم نمی آیی چرا
از دیدار تو بازمی‌گردم با دست‌هایی، که در دست‌هایم جا مانده‌اند و حرف‌هایی که در دهانم از دیدار تو بازمی‌گردم با چشم‌هایی، که راه خانه را بازنمی‌شناسد کسی در رگ‌هایم راه می‌رود کسی در قلبم می‌ایستد و در جیب‌هایم دستی‌ست که بویِ عشق می‌دهد در آیینه نگاه می‌کنم تو را می‌بینم! For dear diya jone ❤️A
بعضی ها خیال می کنند دوست داشتن ساده است خیال می کنند باید همه چیز خوب باشد تا بتوانند کسی را عاشقانه دوست داشته باشند اما من می گویم دوست داشتن درست از زمانی شروع می شود که بی حوصله می شود که بهانه می گیرد که یادش می رود بگوید دلتنگ است یادش می رود با شیطنت بگوید دوستت دارم دوست داشتن از زمانی شروع می شود که خنده هایتان بغض شود بغض هایتان آغوش بخواهد و ببینید آغوشش کمرنگ است اگر در روزهایِ ابری و طوفانی دوستش داشتی شاهکار کرده ای.
دل زدگی های کوچک ، دلخوری های بزرگ را به وجود می آورند! همین که هنگام عصبانی بودن بگویی: ''دیگر با من حرف نزن .'' یا در جواب می خواهم بروم حرفی از دهانت در نیاید . و یا بگذاری لالایی شبهایم صدای گریه ام باشد همین ها باعث تغییر من می شوند! همین ها باعث می شوند که یک عاشق، راه صدساله را یک شبه طی کند! و باز همین دلخور‍‍ی ها باعث می شوند که یک شب ، تمام خاطرات را در چمدانی گذاشته و دور شوم! طوری بروم که حتی وقت نکنی بگویی '' چرا؟ '' مواظب همین دل زدگی های

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها